جدول جو
جدول جو

معنی پشه ناک - جستجوی لغت در جدول جو

پشه ناک
پشه دار، پرپشه
تصویری از پشه ناک
تصویر پشه ناک
فرهنگ فارسی عمید
پشه ناک(پَ شَ / شِ)
پرپشه. که پشه بسیار دارد. بعضه. مبعوضه. ارض بعضه، زمینی پشه ناک
لغت نامه دهخدا
پشه ناک
پرپشه
تصویری از پشه ناک
تصویر پشه ناک
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غصه ناک
تصویر غصه ناک
غمناک، اندوهگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشه غال
تصویر پشه غال
جایی که پشۀ بسیار جمع شود، پشه دار، سارخکدار، سارشکدار، پشه خانه، درختی که پشۀ بسیار داشته باشد، درختی از نوع نارون که پشۀ بسیار به خود جذب می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیه ناک
تصویر پیه ناک
دارای پیه بسیار، پرپیه، پیه دار
فرهنگ فارسی عمید
(پَ شَ / شِ)
پشه ای خرد که نیش آن سخت دردناک و خارش آور است. قرقس
لغت نامه دهخدا
(پَ شَ / شِ مَ / مِ)
سیاهه و ریز تمام جهیز عروس که به امضای داماد رسانند و به کسان عروس دهند. صورت و سیاهۀ اسباب و جهاز زن که ب خانه شوی آرد
لغت نامه دهخدا
(پَ شَ / شِ)
پشه دار است که شجرهالبق باشد. (برهان قاطع). نارون. و نیز رجوع به نارون و پشه دار شود
لغت نامه دهخدا
(پَ شَ / شِ)
رجوع به پشه بند شود
لغت نامه دهخدا
(پَ شَ / شِ)
درختی است چون بید که کیسه بندد و در آن پشه پر شود. نارون. شجرهالبق. سیاه درخت. (انجمن آرا). قره اغاج. بوقیصا. نشم الاسود. دردار. دردارو. (در ادویۀ منفرده کتاب قانون تألیف شیخ الرئیس دردارو بمعنی شجرهالبق آمده. و ظاهراً همان دردار مراد است). پشه خانه. پشه خار. سارخکدار. سارشکدار. ناژبین. کژم. لامشکر. آغال پشه. کنجک
لغت نامه دهخدا
(شَ رَهْ)
آزمند. حریص. رجوع به آزمند و شره شود
لغت نامه دهخدا
(بَ چَ / چِ / بَچْ چَ / چِ)
بسیاربچه. پربچه. ولود: امرأه مصبیه، زن بچه ناک. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(فِ ژِهْ)
وژک ناک. آلوده. پلید. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(غُصْ صَ / صِ)
غمناک و پرملال. (ناظم الاطباء) ، خشمناک. (ناظم الاطباء). رجوع به غصه شود
لغت نامه دهخدا
پرپیه، شحیم: اجذاء، پیه ناک گردیدن کوهان شتر بچه، مدموم، سخت فربه پیه ناک از شتر و جز آن، جذو، کمعره، پیه ناک شدن کوهان، اعکار، اعتکار، پیه ناک شدن کوهان، ودک، گوشت فربه پیه ناک، فزراء، زن پیه ناک، کعره، گره گوشت یا گره اندام پیه ناک، اثرب الکبش، پیه ناک گردید، دخوص، پیه ناک شدن دختر، مفئم، شتر پیه ناک سرشانه، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ شَ / شِ)
لرزان. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) :
دوش کز موج سرشکم آسمان پرهاله بود
می به دست رعشه ناکم شعلۀ جواله بود.
فطرت (از آنندراج).
، شبیه به لرزه. (ناظم الاطباء) ، آنچه تولید رعشه کند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
پشت مازو. (زمخشری). پشت مازه. صلب
لغت نامه دهخدا
نشاه ناک: شنگولانه سرمست سرمست با قبای زرافشان چو بگذری یک بوسه نذر حافظ پشمینه پوش کن (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
در حال نشاه و کیف: روزی بابر میرزا از جانب خیابان نشاه ناک میامده
فرهنگ لغت هوشیار
گره دار گره مند: چون رشته جان شو از گره پاک چون رشته تب مشو گره ناک. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غصه ناک
تصویر غصه ناک
غمناک و پر ملال غمناک اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیچ ناک
تصویر پیچ ناک
پر پیچ پیچ دار خمناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت ناو
تصویر پشت ناو
پشت مازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشکل ناک
تصویر پشکل ناک
آلوده به پشکل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشه خام
تصویر پشه خام
ملج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشه دار
تصویر پشه دار
نارون پشه خانه پشه غال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشه دان
تصویر پشه دان
پشه بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشه غال
تصویر پشه غال
پشه دار پشه خانه نارون
فرهنگ لغت هوشیار
صورت و سیاهه جهیز و اسباب زن که بخانه شوهر برند و بامضای داماد رسانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رعشه ناک
تصویر رعشه ناک
لرزه ناک لرزان ارزان، آنچه تولید رعشه کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشته ناک
تصویر پشته ناک
زمینی که پشته بسیار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ککه ناک
تصویر ککه ناک
آلوده بفضله آدمی: (پاکی و پلیدی کردی آنگه بر... کسی که بد ککه ناک)، (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
((پَ ش ِ مِ))
صورت و سیاهه جهیز و اسباب زن که به خانه شوهر برند و به امضای داماد رسانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشه غال
تصویر پشه غال
جایی که پشه زیاد دارد، درختی از نوع نارون که پشه بسیار به خود جذب می کند
فرهنگ فارسی معین