درختی است چون بید که کیسه بندد و در آن پشه پر شود. نارون. شجرهالبق. سیاه درخت. (انجمن آرا). قره اغاج. بوقیصا. نشم الاسود. دردار. دردارو. (در ادویۀ منفرده کتاب قانون تألیف شیخ الرئیس دردارو بمعنی شجرهالبق آمده. و ظاهراً همان دردار مراد است). پشه خانه. پشه خار. سارخکدار. سارشکدار. ناژبین. کژم. لامشکر. آغال پشه. کنجک
درختی است چون بید که کیسه بندد و در آن پشه پر شود. نارون. شجرهالبق. سیاه درخت. (انجمن آرا). قره اغاج. بوقیصا. نشم الاسود. دردار. دردارو. (در ادویۀ منفرده کتاب قانون تألیف شیخ الرئیس دردارو بمعنی شجرهالبق آمده. و ظاهراً همان دردار مراد است). پشه خانه. پشه خار. سارخکدار. سارشکدار. ناژبین. کژم. لامشکر. آغال پشه. کنجک
لرزان. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) : دوش کز موج سرشکم آسمان پرهاله بود می به دست رعشه ناکم شعلۀ جواله بود. فطرت (از آنندراج). ، شبیه به لرزه. (ناظم الاطباء) ، آنچه تولید رعشه کند. (فرهنگ فارسی معین)
لرزان. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) : دوش کز موج سرشکم آسمان پرهاله بود می به دست رعشه ناکم شعلۀ جواله بود. فطرت (از آنندراج). ، شبیه به لرزه. (ناظم الاطباء) ، آنچه تولید رعشه کند. (فرهنگ فارسی معین)